امير عليامير علي، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات خوب امیر علی

خاطره تحويل سال 1393

سلام پسر گلم، امير علي جان  حس خوبی دارم. سه ساله که شیرینی های تو رو اینجا نوشته ام تا برای خودت و بچه هات یادگار بمونه. الهی روزی برسه که مثل یه گنج گرانبها اونو تقدیمت کنم و تو هم پاس بداری حرمت نوشتن رو و قلمم رو  .دیوار اناری رنگ خونه ی خاطره هات همیشه نگارین باد برگ گلم سه سالگیِ قلمرو عشقی که منو ماماني برای تو ساخته ايم و برای خودمونم يه عالمه عشق و مهر و دوستي به ارمغان آورده مبارکمون باشه از زمانی که خودمو شناختم یادم نمیاد هیچ سالی مثل امسال از روزای پایانی سال لذت برده باشم. همیشه در استرس و هیجان و با یه عالمه خستگی به پیشواز بهار و عید می رفتم. مخصوصا پارسال كه خيلي حالت بد بود و اصلا بهمون خوش نگذشت.اما امسال...
21 فروردين 1393

معجزه عشق

ﻧﻮر ﭼﺸﻤﻢ ؛ در ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روز هاي ﺳﺎل يك هزار و ﺳﯿﺼﺪ و ﻧﻮد و ﺳﻪ ھﺠﺮی ﺷﻤﺴﯽ ﺑﻪ  ﺳﺮاﻏﺖ آﻣﺪه ام ﺗﺎ ﻧﺎﻣﻪ ای ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ و در آن ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ روﯾﺶ  ﺳﺒﺰ ﮔﯿﺎھﺎن درﮐﻨﺎر ﺗﻮ ﭼﻘﺪر زﯾﺒﺎﺳﺖ ، و ﭼﻪ زﯾﺒﺎﺗﺮ ﮐﻪ آﺳﻤﺎن  ﺧﺎﮐﺴﺘﺮی ام ﺑﺎ ﺗﻮ آﺑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد .  ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ دﺳﺘﻪ ھﺎی ﮐﺒﻮﺗﺮان ﺳﻔﯿﺪ در ﭘﯿﺸﺎﭘﯿﺶ ﻗﺪﻣﮫﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﭘﺮواز  در آﻣﺪه اﻧﺪ ﺗﺎ ﺧﺒﺮ از ﺑﯽ ﺧﺒﺮی ﺑﺎرش ﺑﺮف ﺑﯿﺎورﻧﺪ و ﻣﮋده دھﻨﺪ ﺑﺮ  ﺑﻨﻔﺸﻪ ھﺎ ﮐﻪ دﯾﮕﺮ اﺳﯿﺮ ﺳﺮﻣﺎ ﻧﺨﻮاھﻨﺪ ﺷﺪ .  در ﻧﺎﻣﻪ ام ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﺑﺎران ﺑﺮ ﺷﺎﻟﯿﺰارھﺎ ﻣﯽ ﺑﺎرد و ﻗﺎﯾﻖ ﺑﻪ ِﮔﻞ  ﻧﺸﺴﺘﻪ اﺣﺴﺎﺳﻢ را ﺑﺸﺎرت ﻣﯽ دھﺪ و درﯾﺎی ﻣﺘﻼﻃﻢ را ﺑﻪ ﯾﺎد ﻣﯽ  آورد و ﺷﺎﺧﻪ ھﺎی ﺟﺎﻣﺎﻧﺪه از ﺑﮫﺎر را ﻧﻮازش ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ، اﯾﻦ ﻓﻘﻂ ﻧﺎم ﺗﻮ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻟﺒﮫﺎی ﺗﺮک...
21 فروردين 1393

تاريخ آشنايي

ﺳﻼم امير علي  ﺟﺎن ؛ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻄﻮره پسر زﯾﺒﺎی ﻣﻦ  ﺧﻮﺑﯽ ؟ ﻧﻤﯽ دوﻧﻢ اﯾﻨﺒﺎر ﭼﮕﻮﻧﻪ  آﻏﺎز ﮐﻨﻢ ! 42 روزه ﮐﻪ ﺑﺼﻮرت ﻋﻠﻨﯽ ﭼﯿﺰی از دﻟﻢ ﻧﻨﻮﺷﺘﻢ و اينو  ھﻢ ﺧﻮب ﻣﯽ دوﻧﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺳﻪ ﺻﺒﺮت ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺷﺪه از ﻧﺒﻮدنام .  ﺷﺎﯾﺪ در اﯾﻦ ﻣﺪت ﺑﺎ كسي ديگه ھﻢ درد دﻟﯽ ﻧﮑﺮده ﺑﺎﺷﻢ ، اﻣﺎ در  ھﻤﯿﻦ ﻧﺒﻮدنهاي ﮔﺎه و ﺑﯿﮕﺎھﻢ دلنوشته هايي در ذهن داشتم ولي وقت كافي براي تايپش نداشتم، به خاطر همين اكنون اين مطالب رو برات به يادگار مي گذارم . پسر ﻋﺰﯾﺰم ؛پسر ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ از ﺟﺎﻧﻢ ؛ در روز تولدت نتونستم برات مطلبي بنويسم ، به خاطر مريضي دختر عمو فاطمه ، كه خدا رو شكر فاطمه هم خوب شد . خدارو صد هزار مرتبه شكر. سيزدهم بهمن ، ﺗﺎرﯾﺦ آﺷﻨﺎئيه كه اونو توذھﻨﻢ ﻣﺮور ﻣﯽ ﮐﻨﻢ...
19 فروردين 1393
1